
آیا پدر پولدار واقعا وجود دارد؟
پدر پولدار و پدر بی پول، دو پدری هستند که در کتابی با همین عنوان یعنی «پدر پولدار پدر فقیر» درباره آنها صحبت شده است. کتاب «Rich Dad Poor Dad»، پرفروشترین کتاب مالی شخصی است که رکوردهای آمازون را شکست و به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا همچون فارسی ترجمه شد.
این کتاب، موفق ترین کتابی است که توسط رابرت کیوساکی نوشته شده است. او با سایر کتاب های موفق دیگرش مانند چهارراه پولسازی و راهنمای سرمایه گذاری، عنوان بهترین نویسنده را نیز کسب کرده است.
پدر بی پول – رالف کیوساکی – پدر واقعی رابرت کیوساکی و مردی تحصیل کرده بود اما به لحاظ مالی به اندازه پدر پولدار، موفق نبود. رالف اچ. کیوساکی کارمند اداره آموزش و پرورش هاوایی بود. گرچه او درآمد زیادی از شغل دولتی خود بدست می آورد، اما در انتهای زندگی خود شکست خورد. او هرگز نتوانست از چرخه دورانی زندگی (چرخه موشی) خارج شود.
آموزش های خوبی که وی به رابرت داد قطعاً بنیادی است که براساس آنها او توانست امپراتوری تجاری خود را بنا کند. به خاطر پدر فقیر او بود که تعلیم و تربیت خوبی کسب کرد. آموزش خوب، پایه و اساس هر موفقیت است.
البته رابرت درباره بیل کلینتون و افراد دیگری که بدون تحصیلات عالی به موفقیت بزرگی رسیده اند نیز صحبت می کند اما این موارد بسیار نادر هستند. بسیاری از مردان موفق در تجارت، تحصیل کرده هستند.
پدر پولدار و باهوش، در واقع پدر بهترین دوست رابرت یعنی مایک (در کتاب پدر پولدار پدر بی پول از این نام استفاده شده است که احتمالا جعلی است) بود. او ترک تحصیل کرده بود اما یک مرد کسب و کار و تاجر موفق بود.
وی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین مشاوران مالی، نگرش مالی میلیونها انسان را تغییر داد. تا اینجای کار، همه چیز مرتب و آرام است. ماجرا از آنجا شروع میشود که مردم بعد از خواندن کتاب پدر پولدار پدر بیپول، به این سوال میرسیدند که شخصیت واقعی پدر پولدار چه کسی است؟ آیا او در هاوایی هم به اندازه تمام جهان مشهور است؟ در حقیقت، رابرت کیوساکی تا مدتها، سخنی در رابطه با هویت واقعی پدر پولدار نزد تا آن که در یک مصاحبه رادیویی در زادگاهش آن هم در مقابل پسر پدر پولدار، تایید کرد که شخصیت اصلی کتابش، فردی واقعی با نام «ریچارد واسمان کیمی (Richard Wassman Kimi)» است. با شنیدن این خبر، افراد زیادی برای یافتن پدر پولدار دست به کار شدند. اما لازم نبود خیلی به خودشان زحمت بدهند. چون ریچارد کیمی، پیشگام صنعت هتل و گردشگری هاوایی بود. او مالک هتل های Sand & Seaside در هاوایی بود و همه او را به خوشنامی، کاردانی، جسارت، بخشندگی و البته ثروتمندی میشناختند. اهالی هاوایی او را قهرمان واقعی گردشگری هاوایی مینامند چون باعث رونق کسب و کار و افزایش ثروت در منطقه شده بود.
پدر پولدار چگونه پولدار شد؟
ریچارد کیمی در اواسط دهه ۵۰ (۱۹۵۰) هنگامی که تنها ۲۹ سال، تصمیم به احداث هتلی ۳۰ اتاقه گرفت. بسیاری از نزدیکان کیمی او را دیوانه خطاب کردند اما آنها از اصل ماجرا بیخبر بودند یا اصلا برایشان اهمیتی نداشت. ماجرا از این قرار بود که کیمی میدید گردشگران خارجی پولدار با هواپیماها و کشتیهای بزرگ برای گردش و تفریح به هاوایی میآیند اما چون مکان مناسبی برای اقامتشان وجود ندارد، خیلی سریع برمیگردند و پولهایشان را هم با خود میبرند. او تصمیم گرفت با احداث هتلی کوچک اما بسیار با کیفیت، کاری کند تا این گردشگران، مدت بیشتری در هاوایی بمانند، پول بیشتری خرج کنند و این ترتیب، اقتصاد هاوایی را رونق ببخشند. طولی نکشید که کسب و کار او به علت ارائه خدمات درجه یک، در بین گردشگران بسیار معروف شد. آنها هتل کیمی را به یکدیگر معرفی میکردند و به این ترتیب، هر مسافری که میرفت، یکی را به جای خودش جایگزین میکرد. کم کم، اتاقهای هتل، دیگر گنجایش گردشگران را نداشتند و او برای پذیرایی از آنها شعبههای بیشتری از هتلش را در هاوایی احداث کرد. علاوه بر این، او به ساخت خانههایی ارزان قیمت برای اقشار کم درآمد هاوایی مشغول شد و به این ترتیب، خانوادههای زیادی را صاحبخانه کرد. کیمی در حالی این جهان را بدرود گفت که ثروت زیادی برای مردم هاوایی، خودش و خانوادهاش ساخته بود. او در ۸۳ سالگی در «هونولولو» درگذشت. آلن کیمی، پسر و دوست رابرت کیوساکی در مورد پدرش میگوید او مردی آیندهنگر بود و همیشه ۵ تا ۱۰ سال جلوتر را نگاه میکرد. هرگاه برای جلسهها به دور هم جمع میشدیم میگفت:
«برنامههایی که از آنها حرف میزنید تنها اهدافی سه ماهه یا حداکثر ۶ ماهه هستند. من به اینها علاقهای ندارم. فقط به من بگویید ایدهای که در سرتان میگذرد تا ۱۰ سال آینده هم کارایی خواهد داشت یا نه؟ آیا این ایده، قابل گسترش و بهروزرسانی است؟ ما واقعا از حضور او خوشحال بودییم». آنچه از گفتههای مردم هاوایی برمیآید بیان میکند که ریچارد کیمی به دادن آموزشهای مالی و بازاریابی به دیگران علاقه زیادی داشت و از گفتن رمز و راز کارش نمیترسید. چون او به یک جامعه ثروتمند فکر میکرد. در واقع،رابرت کیوساکی، یکی از شاگردان کیمی بود. رابرت در مصاحبهای بیان کرد که شخصیت پدر پولدار، تنها از کیمی گرفته نشده و این شخصیت، ترکیبی از کیمی، باکمینیستر فولر، تجربههای خودم و چند نویسنده و فیلسوف دیگر است. به این ترتیب، داستان شخصیت پُر رمز و راز پدر پولدار بسته شد. هر چند که با واکنشهای تند و گاهی غیرمنصفانه برخی از منتقدین همراه بود!
من هم عاشق رابرت شدم!
بعد از اتمام خواندن کتاب پدر پولدار، من طرفدار رابرت کیوساکی شدم. البته من به اشتباه فکر میکردم بزرگترین اسرار موفقیت در کتاب بعدی است که او منتشر میکند. وقتی که هیچ چیزی بجز وعده ارائه کردن رموز موفقیت در کتاب بعدی، سمینار یا هر محصول دیگری که آنها قصد عرضه آن را داشتند پیدا نکردم ناامید شدم.
در انتها متوجه شدم که رمز موفقیت مالی خیلی ساده و مشخص است و رابرت با این کار قصد دارد بارها من را در معرض این رموز قرار داده تا من به این باور برسم که مطالعه کردن بس است و باید اقدام را شروع کنم.
ما انسان های تشنه موفقیت، آنقدر کتاب میخوانیم و همایش شرکت میکنیم تا شاید به چوب جادویی ثروت دست پیدا کنیم و این کار را تا زمانی که انگیزه خود را از دست نداده ایم ادامه میدهیم غافل از اینکه موفقیت فقط با اقدام محقق میشود.
منتقدان کیوساکی چه می گویند؟
انتقادهای زیادی درباره فلسفه کیوساکی و داستان دو پدر او مطرح شده است. برخی فکر میکنند کل داستان ساختگی است.
تأکید بیش از حد رابرت بر بازی ها، سمینارها، آموزشهای شخصی و همه چیزهایی که او تولید و عرضه کرده است شک و تردید بسیاری را ایجاد میکند که مبادا این قضایا کلاه برداری باشد.
حقیقت در مورد کیوساکی چیست؟ آیا او قبل از شروع نوشتن اولین کتابش یعنی کتاب پدر پولدار پدر بی پول، میلیونر بود؟ یا اینکه او کسی است که با توصیه کردن به دیگران در اینکه چگونه ثروتمند شوند، ثروتمند شده است؟ آیا رابرت کیوساکی بر این عقیده است که آموزش عمومی هدر دادن پول است؟
همه این سوالات ذهن طرفداران و منتقدان رابرت کیوساکی را به خود مشغول کرده است.
در انتها به نظر من، این کتاب و داستان پدران رابرت کیوساکی، شاخصهای خوبی را ایجاد کرده است که بیانگر دو طرز تفکر درآمد از تحصیلات یا پول خود را سرمایه گذاری کردن است.
نمی دانیم ، ممکن است این پدرها ساختگی باشند، اما به نظر من با توجه به نتایج مثبتی که در زندگی خیلی از خوانندگان کتاب های وی منجمله من داشته اند بگذارید همین گونه که معرفی شدهاند بماند.
واقعیت آن چیزیست که شما باور داشته باشید ...